کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : روح الله پیدایی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : قطعه    

بازهـم معـصیـتم من را ز آقـایم گـرفت            بازهم تنها شدم خیلی دلم را غـم گرفت

هر زمانی دور ماندم از هوای روضه‌ها            زندگی‌ام را سراسر غصه و ماتم گرفت


بهـر دیـدار جـمال یـار بی‌هـمّـت شـدیـم            یوسف زهرا دلش از عالم و آدم گرفت

وای بر آنکه سرِ این سفره نان خورده ولی            با غریبه رفت و آن را مونس و همدم گرفت

راه ظلمت رفـتم و در بین راه آقا رسید            داشتم گم میشدم دست مرا محکم گرفت

خوش بر احوال گدایی که دم جان دادنش            یک نفس ذکر حسین بن علی را دم گرفت

از همان روزی که آمد مادرم در روضه‌ها            با دلی محزون به دستانش دو تا پرچم گرفت

پـرچـمِ نـام حـسیـن و پـرچـمِ نـام حـسن            آه با نام حسن جـان گـونه‌هایم نم گرفت

زخمیِ یک کوچه بود و ناله میزد زیر لب            مادرم را ضربه‌ای سیلی از این عالم گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

همانطور که بارها متذکر شده ایم حداقل قافیه یک صامت و یک مصوت از حروف روی ( حروف اصلی کلمه) هست، اما در بیت زیر رعایت نشده است زیرا در کلمه « آقایم » حروف « یم » حزء حروف روی نیست لذا همانطور که گذشت ضمایر جز حروف روی در قافیه نیست؛ لذا به منظور رفع نقص مصره اول و دوم جابجا شد تا این شعر قطعه محسوب شده و نقص موجود هم بر طرف شود

بازهم تنها شدم خیلی دلم را غـم گرفت            بازهـم معـصیـتم من را ز آقـایم گـرفت

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

شـوریده دلـیم و سر سـوداى تو داریم            با این دل سر گـشـته تـمـنای تو داریم

با خون جگر دیده بشوئـیم که عـمرى            اى پـرده نشین مـیل تمـاشاى تو داریم


سوگند به یک موى سرت هر چه که داریم            از دولـتـى خـاک کـف پـاى تـو داریـم

ما زنـده بر آنـیـم گـرفـتـار تو بـاشـیـم            دل بسته به گـیسوى چـلیـپاى تو باشیم

اى کاش که بر نامۀ اعـمال همۀ عمر            بینیم که خوشنودى و امضای تو داریم

ما روضه گرفـتـیم که تشریف بیـارى            این گرمى روضه ز نفس‌هاى تو داریم

دیگر تو بیا روضه بخوان صاحب روضه            ما حسرت آن صوت دل آراى تو داریم

قدرى بگو از غربت جان دادن مـادر            ما چـشم تر از ماتم عـظماى تو داریم

کـم کـم کـفـن فـاطـمـه را پهن نـمایـند            دلـشوره‌ای از شدت غـم های تو داریم

امشب شب غمهاست امان از دل حیدر            ذکر لب زهـراست امان از دل حـیدر

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

در برت ناله و سوز جگرم بیشتر است            پیش تو بارش چشمان ترم بیشتر است

جان زهـرا به بر خویش نگه دار مرا            چون جدا از تو شوم دردسرم بیشتر است


گرچه فـرمود نبی در یمنی پیـش منی            در مـدار نفـس تـو اثـرم بـیـشـتر است

به سرم دست کش اما ز سرم دست نکش            زیر دستت که نباشم خطرم بیشتر است

آخـر کار که سلـمان به مدائن جان داد            گفت با یار که میل حضرم بیشتر است

بُـعـد مـنـزل نـبـود هــمــسـفـر مـا امـا            گاه در نزد تو بُعـد سفـرم بیـشتر است

در قفس اوج نگیرد پر پرواز که هیچ            تازه بشکستگی بال و پرم بیشتر است

نـام اربـاب که آیـد بـه لبـم در دل شب            شاهدم باش که اشک سحرم بیشتر است

هنرم نوکری است و نفسم خرج حسین            لیک در روضۀ مادر هنرم بیشتر است

مادرت گفت پس از «فضه خُذیني» مهدی            اشک امروز به هجر پسرم بیشتر است

دست بشکسته و پهلوی شکسته غم نیست            به سوی غربت مولا نظرم بیشتر است

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حالا که بی‌پـنـاه شـدم یابن فـاطـمه            مـحتاج یک نگـاه شدم یابن فاطمه

با دست خویش آبروی خویش برده‌ام            بـیـچـارۀ گـنـاه شـدم یـابن فـاطـمـه


تا خواستم زمین بخورم با دعای تو            هر بار رو به راه شدم یابن فاطمه

پـایـان کـار من شـده امـا نـیـامـدی            خـیـره به قـبـلگاه شدم یابن فـاطمه

ای کاش همچنان شهدا وقت رفـتنم            بینم چو قرص ماه شدم یابن فاطمه

اما زمان زمان گریه به غم‌های مادرت            در زمرۀ سـپـاه شـدم یابن فـاطـمه

قدری غم غـریبی مولاست در دلم            سر در مـیان چـاه شدم یابن فاطمه

با که بگویم از غم مظلـومی عـلی            دلـخـون شبـیـه آه شدم یابن فـاطمه

با گریه بر حسین عزیز تو می‌شوم            با آنکـه رو سیـاه شدم یابن فـاطمه

هنگام روضه چشم مرا گریه باز کرد            راهـی قـتـلـگـاه شدم یابن فـاطـمـه

از لطف حـاجت دل ما را روا کنید            ما را مـسـافـر حـرم کـربـلا کـنـید

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد. موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مادر میان کوچه صدا زد حسن بیا            محـتاج تکـیه گـاه شدم یابن فاطمه

زبانحال صاحب الزمان عجل الله تعالی با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

برخاک با شکسته پری گریه می‌کنم            بر زخم مانده بر جگری گریه می‌کنم

با خاطرات کوچۀ باریک سالـهاست            درتنـگـنای هر گـذری، گریه می‌کنم


از لحظه‌ای که سینۀ تو پشت در شکست            تا می‌رسد صدای دری گریه می‌کنم

در روضه‌ای که میشنوم اسم میخ را            با ضـجّـۀ بـلـنـدتـری گـریـه می‌کـنـم

من داغـدار آتـش و خاکـسـترم که با            تصویر چوب شعله وری گریه می‌کنم

درد هـزارسالۀ من درد بی‌کسی‌ست
غربت برایم ارثـیه‌ای خانوادگی‌ست

چون شمع جانت آب شدن را چشیده‌ام            در شعـله‌ها مـذاب شدن را چـشیده‌ام

عمری ست مثل بازوی خیبر گشای شهر            محصور در طناب شدن را چشیده‌ام

روی تو را نمک نشناسان زمین زدند            منهم غـم جـواب شدن را چـشـیـده‌ام

چون عمه زیر هجمی از آلام و دردها            گل بـودن و گـلاب شدن را چشیده‌ام

چون قلب بی قرار حسینت شکسته‌ام            مثل حـسن عـذاب شدن را چـشیده‌ام

تا روی سیـنه‌ات اثر میخ باقی است
مظلومی‌ات به وسعت تاریخ باقی است

می‌آیم و زمین و زمان مات می‌شود            دامان کعـبه عرصۀ میـقـات می‌شود

با دستـهـای عـدل، برای ستـمـگران            دنـیـا بَـدَل به دار مـکـافـات می‌شـود

نور هـدایـتی که به دسـتـم سپـرده‌اند            تکـثـیـر در تـمـامـی ذرّات مـی‌شـود

وقتی سقـیفـه را بکـشانم به محکـمه            حقِّ گـرفـتـه از پـدر اثـبـات می‌شود

با آتـشی که سوخت در، خـانۀ تو را            نمرود شهر سخت مجـازات می‌شود

من می‌رسم به پیکر اسلام جان دهم
قبر تـو را به آدم و عـالم نـشان دهم

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا روی سیـنه‌ات اثر میخ باقی است           مظلومی‌ات به وسعت تاریخ باقی است

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ‌محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گرچه بی‌منت همیشه نان رسانی می‌کنی            جور دیگر فـاطـمیه مهـربـانی می‌کنی
نیستی در ظاهر اما باطناً لطف تو هست            ظاهری و باطنی صاحب زمانی می‌کنی


روضه زهرا کجا، پَستی شبیه من کجا            آبـرو دار جهـان! پـا در مـیانی می‌کنی؟
باز آقا جمع کردی نوکران را دور هم            باز داری نام زهـرا را جهـانی می‌کنی
باز هم شرمنده از، مهمان نوازیت شدیم            باز هـم مثـل محـرم، میـزبـانی می‌کنی
باز هم داری به عشق مادرت، به این روزها            ما شکـسته بـال ها را آسـمـانی می‌کنی
نیـستـم لایـق مرا راهـم دهی، یـادم نما            هر کجا این روز و شبها روضه خوانی می‌کنی

عرش می‌ریزد بهم، آقا تو وقتی گریه بر            یـاس هجـده سالۀ قـامت کمانی می‌کنی

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلي بياباني نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مبین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست            به روضه راه ندارد دلی که محرم نیست

اگـر مـصائـب زهــرا نـبـود مـی‌گـفـتـم            غـمی عـظـیـم‌تر از مـاتم مـحـرّم نیست


دوباره سفرهٔ اشک و به لطف صاحب عزا            برای اهل مصیبت غذا و نان کم نیست

هزار شکر که در روضهٔ خصوصی تو            نشـسته‌ایم و به تن جز لباس ماتم نیست

دلم به لطف تو پیـوند خورده با روضه            مرا بیخش که این رشته گاه محکم نیست

مگر تو گریه کنی زخم دست و پهلو را            به درد فاطمه جز گریۀ تو مرهم نیست

بـیا بگـو که نـیـفـتـاد بـین کـوچۀ تـنـگ            بیا بگو که رخش نیلی و قدش خم نیست

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

فـراق تـو بـر دل شــرر مـی‌گـذارد            شب غـصـه را بی‌سحـر می‌گـذارد

به سـودای روی تـو ای مـاه زهـرا            دلـم در شـب خـود قـمـر می‌گـذارد


اگـر تـو بـیــایـی ولـی مـن نــبـاشـم            چه داغـی به روی جگـر می‌گذارد

من آن طفـل نـامهـربـانم كه سر را            بـه دامــان لـطـف پــدر مـی‌گــذارد

كـنار تو در روضه‌ها گـریه كـردن            روی اشـک‌هــایــم اثــر مـی‌گـذارد

عــزادار زهــرا دل غــصـه دارت            شـبـی تـلـخ را پـشت سر می‌گـذارد

صـدای نـفـس‌هـای مــردی مـی‌آیـد            كـه دارد بـه دیـوار سـر مـی‌گـذارد

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

باز عـطـر یـار آمد و دنـیا به کـام شد            یعـنی دوبـاره موقـع عـرض سلام شد

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من            با تو مـیان روضه چنین هـمکـلام شد


شکـر خدا که سـایـۀ الـطـاف مـادرت            با دست تو به روی سـرم مـستـدام شد

باز آمدم که گریه کـنم شاید اشک من            بـر زخـم‌هـای مــادری‌ات الـتـیـام شـد

روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این            خورشید عمر فـاطمه‌اش روی بام شد

تـازه مصیـبت دل حـیـدر شـروع شـد            هـرچـند درد پـهـلـوی مـادر تـمـام شد

ای منـتـقـم به پهلوی زخـمـی مـادرت            دیـگـر بـیـا، بـیـا کـه زمـان قـیـام شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من            با تو مـیان روضه فـقـط هـمکـلام شد

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بهـار بنـدگی‌ام را خـودم خـزان کـردم            گـنـاه کـردم و از کرده‌ام زیـان کـردم

چـقـدر دل، سـرِ آمـال خـویـش آزردم            چه کارها که برای دو لـقمه نان کردم


رضای صاحب خود را نکرده‌ام منظور            نگاه بر سخن و حرف این و آن کردم

به جای خیر فـقط دردسر شدم عمری            همیشه خون به دل صاحب الزمان کردم

مرا گرفت به آغوش و زیر و رویم کرد            همین که وضع بدم را کمی بیان کردم

هزار بار زمین خوردم و خدا را شکر            هــزار بـار تـوسـل بـر آسـمـان کـردم

مرا همیشه دعا کرد و مهربان تر بود            از آن چه در همۀ زندگی گـمان کردم

همین که فـاطـمه گـفـتم مرا خریـد آقا            قـسم به فـاطمه صد بار امتحـان کردم

دم غـروب غـریـبـانـه گـریـه و زاری            بـرای غـربت آن قـبـر بی‌نـشان کردم

پرش شکسته پرستو و در قنوتش خواند:            هـوای پـر زدن از بـین آشـیـان کـردم

برای آن که نبـیـند عـلی چه شد دسـتم            سه ماه بازوی خود را از او نهان کردم

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوبـاره گرد یتـیـمی نشـسته بر مویت            و رود رود عزا جاری است از رویت

به یاد مادرت امشب نشـسته می‌خوانم            نـماز صبر به محـراب طاق ابـرویت


گمان کـنم که شـمـیـم مـدیـنـه را دارد            اگر به ما رسد امشب نسیمی از کویت

دوباره دست گـدایی دراز خواهم کرد            برای گریه به غـم‌های مـادرت سویت

شبـیه قامت زهـرا شکـسته است قدت            شبـیـه زانـوی مـولا خـمـیـده زانـویت

به یـاد زیـنـبی و گـیـسوی پـریـشانـش            اگر دوباره پریشان شده است گیسویت

برو مدینه و از مرتضی بپرس چه شد            که رفت نیمه شب از آشیان پرستویت

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از نـحـسی گـنـاه بـهـایـم عـوض شـده            حال دعـا و سوز و نـوایم عوض شده

خـیـلی دعـا بـرای ظهـورت نکـرده‌ام            یادت نـبـوده‌ام که دعـایـم عـوض شده


یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه            معـلـوم می‌شود که خـدایم عوض شده

چشمی که خشک شد به امامش نمی‌رسد            حالات چشمِ عـقـده گشایم عوض شده

دیشب دعام کردی و بی‌خود نبوده که            از صبح زود، حال و هوایم عوض شده

تو رحـمـتی و با نظـرت سوی نـامه‌ام            با فعل خیر، جرم و خطایم عوض شده

آلـــوده‌ام قــبــول ولــی بـی‌پــنـــاه نـه            اصلا مگـر امام رضایم عوض شده؟!

خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت:            در بسـتری و حال سـرایم‌ عوض شده

زهـرا تـمـام قـوّت جـان مـنـی، بـخـند            با گـریـه‌ات زمانه بـرایـم عـوض شده

دیشب عـبـام را رویت انـداخـتـم ولـی            دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

رانـدن درمانـدگان اصلا نمی‌آید به تو            جز عطا، ای آسمان اصلا نمی‌آید به تو

دلـشکـسته آمـدم سویت، پـنـاه آورده‌ام            دل شکستن بی‌گمان اصلا نمی‌آید به تو


من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته‌ام            قهـر با این ناتـوان اصلا نمی‌آید به تو

حق من این است رسوایم کنی با این وجود            حضرت صاحب زمان اصلا نمی‌آید به تو

ما عزاداران زهرائیم، پس با این حساب            بـستن در رویـمان اصلا نمی‌آید به تو

دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد:            ای بهار من، خزان اصلا نمی‌آید به تو

تو سـتـون لشکـر مرد غریب یـثـربی            فـاطـمه، قـدِ کـمان اصلا نمی‌آید به تو

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حسین رحمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

وقتی میان روضه‌ها باگریه خلوت میکنم           آقا شبیهِ تو کمی، احساس غربت میکنم!

وقتِ خطا، الاّ شما، بوده حواسـم بر همه           از اینکه هستی شاهدم، همواره غفلت میکنم


وقـتی برای تو نشد، سودی ندارد ندبه‌ها           با اسم تو از عشق تو، من کسب شهرت میکنم!

تنهاترین مردِ زمان، در جمعه‌های بی‌کسی           حاضر شما هستی و من، هر هفته غیبت میکنم!

از معـصیت تـنهـا شدم، آلـودۀ دنـیا شدم           دارم برای لـذّتِ یک روزه همّت میکنم!

حُبّ علی و آل او، خیرالنعم باشد ولی           من با گناه و معصیت کُفرانِ نعمت میکنم!

حالا نشسته غـصّۀ، عالم به رویِ سینه‌ام           از دست نَفسِ سرکشم، اینجا شکایت میکنم!

یاد شهـیدان حـرم، خـیلی خجالت میکشم           از اینهمه جاماندگی، احساس ذلّت میکنم!

با اینهمه در دو جهان، با آبرو کردی مرا           بر نوکـرانِ مـادرِ سادات خـدمت میکنم!

دلتنگِ صحنِ حیدرم، بی‌تابِ شهر کربلا           دورم ولی با چشمِ دل دارم ‌زیارت میکنم!

مادر به من آموخته، باید فدای دین شوم           دار و ندارم را فـقط وقف ولایت میکنم!
آه از دَمی که فاتحِ خیبر شنید این جمله را           زهرا بلا گردانِ تو، جان را فدایت میکنم!

غصه نخور با فاطمه یاری نمیخواهی شما           من یک تنه از حرمتت، آقا حمایت میکنم!
شد خونِ زخمِ پیکرم، خط و نشانِ کوچه‌ها           خوردم زمین، خوردی زمین، هر دو میان کوچه‌ها!

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

رو بگـردانی زِ ما دنـیا جهـنم می‌شود            روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می‌شود
پلکهایت باز کن درهای رحمت را نبند            بی‌نگـاه تـو دل ما خـانـۀ غـم می‌شـود


عاقبت هرکس دلش را شستشو داد از گناه            در حـریم آیـۀ تطهـیر، مَحـرم می‌شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید            فرصت دیدار دارد روز و شب کم می‌شود
چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین            قامت چشم انتـظاران شما خم می‌شود
با تکـان ابرُوانت زود می‌ریزم به هم            نبـض عـالـم با نگاه تو منـظم می‌شود
یا ولی‌الله راضی می‌شوی از دست من؟!            با رضای تو رضای حق فراهم می‌شود
هرکه زهرا مادرت را الگوی راهش کند            وقت لبخند تو مشمول دعا هم می‌شود
خاک پای مادر تو سرمه چشمان ماست            دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می‌شود
شک ندارم که حسین هم با دعای مادرش            صاحب کرب‌و‌بلا، اربابِ عالَم می‌شود
گریه ما باعث تسکین قلبِ فاطمه است            این حسین جانها به زخم سینه مرهم می‌شود
فاطمیه کربلا شبهای جمعه دیدنی ست            مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می‌شود
این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر کرد            دنده‌ها اینگونه شکلش نامنظم می‌شود

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدصادق باقی زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : چهارپاره

دستـم به دامـانت بـرایـم چـاره‌ای کـن            من جـز به دستانت به جایی دل نبستم
دریا به دریا می‌روم ساحل به ساحـل            شاید که مـوجی نـامه‌ات را داد دسـتم


اصلا خبر داری در این دوران غیبت            از دوریت یـعـقـوب‌های شهـر مُـردند
آن ندبه خوانان قـدیمی بعـد یک عمر            چشم انتظاری در فراقت جان سپردند

عـاشـق نـبـودم حـیـف، اما مطـمـئـنـم            اینجا کـسانی عاشقـت هـستـند برگـرد
در این شـب سـرد زمـستـانی هـنـوزم            یـل‌هـا به یـلـدای تـو دلبـستـنـد برگـرد

آقــا بــیــا تـا مـــردم دنــیــا بــدانــنــد            نـامـوس مـردم را نـبـایـد بـا لـگـد زد
سیلی بزن آن بی‌حیایی را که یک روز            در کوچه با سیلی به مادر حرف بد زد

بـی‌آبـروهـایـی کـه در روز دوشـنـبـه            گـل را میان کوچـه‌ها گـلـبرگ کردند
در کـوچـه‌هـای شهـر بی‌رحـم مـدیـنه            روزی حسن را عاقبت دق مرگ کردند

مـادر که بـاشد زنـدگـی زیـباست امـا            مـادر نـبـاشـد زنـدگـی مـعـنــا نــدارد
ارواح خـاک مــادرم دنـیـا پـس از او            چـیــزی بــرای خــنــدۀ بــابــا نــدارد

مـادر به فکـر بچـه‌هـایش هست حـتی            وقـتی که زیر خـاک بـاشد در مـدیـنه
مادر به صحرا می‌رود آن ساعتی که            یک چکمه سنگینی کند بر روی سینه

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حمید رمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

یک جهان روضه و یک چشم پُر از نم داری            آه، آقـای غــریـبـم به دلـت غــم داری

دردِ بی مادری ای کاش دوایی می‌داشت            فـاطـمـیّـه  شده و اشـک دمـادم داری


صاحبِ مجلس روضه، غم مادر دیدی            بر درِ خـانۀ  خود، بـیـرق ماتـم داری

دردِ دل کـن که نگـویـنـد غـریـبی آقـا            بین این سینه زنان، مونس و مَحرَم داری

دلِ یعقـوبیِ مادر ز فراقت خون است            یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری؟

دل، حسینـیّۀ چشمان تو شد مـولا جان            باز هـم وقت عـزا، یـاد مُـحـرّم داری

گاه در کوچه و گه کرب وبلا می‌گریی            داغ یک پهـلو و انگـشتـر خـاتم داری

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این روزها نگاه تو از خون دل تر است            گـویـا دلت حسیـنـیۀ اشک مـادر است

شال عـزا دوبـاره نـشسته به دوش تو            شالی که حیف، سوخته از آتش در است


گـلـبـرگ های گـونۀ شبـنـم گـرفـته‌ات            زخمی، شکسته، نیلی، چون یاس پرپر است

ای وارث تـمـامـی غـم‌هـای اهـل بیت            این روزها غریبی تو مثل حیدر است

چـون دیـده‌ام تو را و سـلامت نـداده‌ام            یا تو سلام کرده‌ای و گوش من کر است

مُردن میان روضه اگرچه سعادت است            در روضه‌های فاطمیه باز بهتر است

زیرا که اشک یک شبِ این فاطمیه‌ها            بـا گـریـۀ تـمـام مـحــرم بـرابـر اسـت

حـالا بیا و روضه بخـوان آتـشـم بزن            چشمم به نالۀ تو و یک وای مادر است

یا رب کجا رواست زنی را کتک زنند            وقتی که زن مقابل چشمان شوهر است

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تو هر جا می‌روم احساس غربت می‌کنم           راه بر جایی ندارد هر چه همّت می‌کنم
بی‌تو آرام و قـراری نیست در دنیای ما           دور مانده از خوشی با هر که صحبت می‌کنم


نامـۀ اعـمـال من حـال تو را بـد می‌کـند           جمعه‌ها بدجـور احساس خجالت می‌کنم
غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل           بعد ازین تا زنـده‌ام با تو رفـاقت می‌کنم
روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه           حال هر کس جز تو را آقا رعایت می‌کنم
من که باری بر نمی‌دارم ز روی شانه‌ات           با چه رویی بر تو اظهار ارادت می‌کنم
تـا نـرفـتـه فـاطـمــیـه آبـرویـم را بـخــر           فکر کن که مادرت گفته وساطت می‌کنم

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

گـدای اهل بـیـت تا به آسـتـانـه می‌رسد           عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می‌رسد

ولیِ عصر هر کجا همیشه شد گره گشا           به سوی ما عنایتش به هر بهانه می‌رسد


اگرچه بی‌لـیـاقـتـم، بـرای یـار زحـمـتم           خوشم سلام هر سحر به آن یگانه می‌رسد

به خاک غم نشسته‌ام، چراکه پَر شکسته‌ام           مگر پرنده این چنین به آشیانه می‌رسد؟!

شده امیـد من هـمه، نـوای یابن فـاطـمه           به داد من همین نـوای عاشقانه می‌رسد

رسیده وقت پا شدن، به هوش باش سینه زن           به شهر ما دوباره خیر مادرانه می‌رسد

فقط نه بیت هل اتی، به شعله سوخت از جفا           تمام نار دوزخ از همین زبـانه می‌رسد

بس است بهرِ گل همین، که خوب پرپرش کند           به سمت صورتش که باد تازیانه می‌رسد

به روی خاک مادری نشسته است ای خدا           گمان کنم به سختی آخرش به خانه می‌رسد

دلیل غـاضریه در وجـود فـاطمیه است           بدون فـاطمیه کس به کـربـلا نـمـی‌رسد

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مجتبی روشن روان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

لطفی نما غلام به لب جان رسیده را            بشنو فغان این دل در خون تپیده را

چـشمی دگر بده صنما تا كه بنگـرم            آن خـال گـوشـۀ لـب تو آرمـیـده را


روح لطیف تو نفـس پـاك و حق تو            در بند خود كشیده صفای سپـیده را

صف بسته‌اند سرو و صنوبر به راه تو            تا خـم كـنند پـیـش تو قـد كـشیـده را

امشب بیا كه سینه پُراز شور عشق توست            تا فـرش پـای تو بنـمایم دو دیـده را

جانا... دلـم هـوای تو كرده تفـضّلی            وقف تو كرده‌ام دل از غم رمیده را

پرده بكش ز چهره ببینم دمی تو را            بر من نشان بـده وجـنـات نـدیـده را

شد فاطمیه و دل ما مست فاطمه است            بر ما عیان نما حـرم آن شهـیـده را

اشك مرا بگـیـر و ببر نـزد فـاطـمه            مرهـم گـذار زخم تـن قـد خـمیده را

ما را ببر به علقمه یا اینكه خود بیا            تشریـح كـن قـصۀ جـسـم دریـده را

تیغ دو سر بكش ز نیام و بریز سر            بستان تقاص خون سرِ سر بریده را

: امتیاز
نقد و بررسی

با عنایت به اینکه موضوع تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده و این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ بیت زیر تغییر داده شد

ما را ببر به علقمه یا اینكه خود بیا            تشریـح كـن قـصۀ چـشـم دریـده را